Monday, March 06, 2006

UNDO List

کلي کار و سرگرمي هست که موکول کرد‌م به بعد از کنکور. يعني به الآن. طراحي وب٬ تکميل فلان پروژه‌ي ناقص، يادگيري فلان تکنيک جديد، ديدن فلان فيلم، خوندن... تصميم داشتم همه‌شونو ليست کنم٬ اما منصرف شدم. چه فايده٬ يک ليست بلند بالا براي خودم درست کنم و بعد 80درصدشو انجام ندم. درمورد بيگانه که صحبت نمي‌کنم٬ صحبت از خودمه...
از در اومده تو مي‌گه « مي‌گن فلاني مرده» صداش متعجب و مبهوته. «فلاني کيه؟» «نگهبان جوون موسسه» به‌جا مي‌يارم. مي‌ره پيش اون يکي همکار که قديمي‌تره خبرو می‌ده و باهم درموردش صحبت می‌کنند. همه شوکه شدن. يکي از همکارا چند قطره‌اي اشک مي‌ريزه. همه به‌هم ريخته‌اند و مبهوت. يکي مي‌گه «همين ديروز باهش فوتبال بازي کرديم» اون يکي مي‌گه «خودم ديروز ده بار به‌‌ش زنگ زدم...» همه اولش فکر مي‌کنند سرکار رفتن. اما حقيقته. نگهبان جون موسسه٬ با يک دختر 5-6 ساله٬ مي‌ميره به خاطر ترکيدن آپانديس و قلبي که باتري داشته.
آره خبر خوشيه که بايد زودتر مي‌دادم. خواهره قراره بياد. بعد از دو سال و اندي. اين‌بار با يک توله٬‌ توله‌ي خندان:

4 :

Anonymous said...

بچه به این موشی ندیده بودم.!چه لبخند فقیه اندر سفیهی...جوجه کلی با کلاس می خنده..انگار میخواد ادمو خر کنه با این لبخندش ...خلاصه خیلی باحاله 

توسط ازی

Anonymous said...

فعلا بار سفرتو ببند و دعا کن این کار قطعی شه که خوب نونی توشه. اگه خدا خواست کار ردیف شد تو مسافرت ازت اون درخواست علمی رو می کنم.
در ضمن یک دفعه دیگه بدون ایمیل برام کامنت بذاری کامنتتو پاک می کنم. :D 

توسط محمد

Anonymous said...

ترجيح مي دم كه فقط در مورد اومدن خواهرت بگم : چشمت روشن! 

توسط اي دل غافل

Anonymous said...

چطور دلت میاد به این لپ کشانی بگی توله!!؟؟  

توسط فاطمه