... waiting for you
نيمساعتي هست الکي آنلاينم به هواي اينکه يکي پيدا بشه گپي باهش بزنم. اما خبري نيست. نه از رفقاي قديمي و نه حتي از کسايي که آن شدنشون باعث مي شه آدم چراغشو خاموش کنه. تقريبا از اول هفته از خونه بيرون نرفتم. شاهکاريهها. هفتهي تعطيلات و بهار و اينا، کنج خونه. چه کنم که مريض بودم. امروز ميتونم بگم بهترم. يا شايد هم خوبم. نميدونم، هنوز براي قضاوت زوده. نخير خبري نيست. با خوندن ســفر نــــامه هـــا ي اين ميرزا خودم رو سرگرم مي کنم. جالب مينويسه و بسيار خواستني. واقعا که بهترين کار توي نوروز اينه که بري از ايران بيرون٬ وگرنه ايران گردي با اين همه شلوغي و جمعيتي که ميريزه بيرون ديونهگيه. البته از اون بهتر اينه که بشيني کنج خونه منتظر که يکي چراغشو روشن کنه. باز خوبه اين خواهرزادههه هست که بهش بخنديم وبا شر و شورش حال کنيم. يک دقيقه آروم نميگيره. از پشت کامپيوتر به تلفن٬ از تلفن به قابلمههاش از قابلمههاش به ماشينهاش٬ از ماشين به جارو برقي٬ از جاروبرقي به کليدهاي چراغها٬ از... همينجور ميريزه و ميگرده و قل ميخوره. همهي اينها از موجودي 60-70 سانتي متري٬ پستونک به دهان و اغلب خندان!
باري٬ براي اينکه شما از وبگردیتون طرفی بسته باشین و از خوندن این چرندیات چیزی گیرتون اومده باشه این کلیپ پیشکش من به شما.