?You talkin' to me
دوباره بهش نگاه ميکنم. اما باز هم به خاطر نمييارم. تا سوار اتوبوس شديم، خودشو معرفي کرد، به اسم کوچيک صدام کرد و صميمانه دست داد. نخير، بهجا نمييارم. قدش از من کوتاهتره، از بالا کجکي نگاهش ميکنم. پيشدانشگاهي فرازي. 5-6 سال پيش. هميشه فکر ميکردم فاميلها و اعداد رو که يادم نمي مونه درمقابل حافظهي تصويري خوبي دارم اما هرچي نگاهش ميکنم جز يک طرح خفيف آشنا چيزي پيدا نمي کنم. فاميلتون چي بود؟ فاميلشو که ميگه يادم ميياد. اينبار تصوير بعد از شنيدن فاميل توي ذهنم ميياد. اون موقع ها قدش بلندتر بود! بهتره بگم من کوتاهتر بودم. ريش نداشت و صاف ميکرد. موقع تنفس فس فس خاصي داشت، اينو که يادم مياد بعد از اولين بازدمش دقيقا دوازيام آنتن ميده. از خاطرات و همکلاسيها صحبت ميکنيم و اينکه چه ميکنيم. ترم سومه مکانيکه، بقيه اين چندسال رو هم تربيت معلم ميرفته، الآن هم نيمه وقت توي يک راهنمايي در روستاهاي اطراف رياضي درس ميده. ميگم تدريس هم کارشيرينهها! تاييدم ميکنه. ...
يک ايستگاه قبل از من پياده ميشه. بدون اينکه هيچ آدرس و شماره تماسي ردوبدل کنيم از هم خداحافظي ميکنيم تا اينکه به تصادف 5-6 سال ديگه کوهي به کوهي برسه و با يک همکلاسي قديمي ديداري تازه کنيم.