Saturday, July 28, 2007

گــــــــذران

دارم استراحت مي‌کنم. براي همينه که هيچ کاره ديگه‌اي نمي‌کنم. يک هفته‌است که اومدم خونه و به‌جز وقت‌هايي که با خانواده بيرون رفتيم فقط يک‌بار رفتم بيرون، اونم براي خريدن يک کابل رابط بين نوت‌بوک و تلوزيون که جواب هم نداد. همه‌ي وقتمو پاي سيستم جديدم هستم. نوت‌بوکي که در آخرين روز اقامتم در تهران گرفتم و شبش اومدم خونه. تا بحال دو‌سه‌بار روش XP نصب کردم. يه‌بار ويروسي شد، يه بار خودش همينجوري قاط زد. لعنت به اين ويندوزهاي قفل شکسته که معملوم نيست چه معجوني هست. آره، خودش ويندوز اريژينال اونم از نوع Vista داره، اما کنده لعنتي. خير سرش چه کرده مايکروسافت، با يک گيگ رم و پردازنده‌ي دوئاله دوگيگاهرتزي اونقدر گرافيکو برده بالا و سيستمو پيچونده که نفس سيستم توي ويستا در نمي‌ياد. خلاصه که استراحت مطلق. براي مطالعه تحقيق فرصت هست. بخودم اينجوري مي‌گم. وقتي برگردم خوابگاه فرصت کافي براي جابجا کردن مرزهاي علم دارم. الآن فقط مي‌گذرونم. نه بابا، کتاب و فيلم و رفيقم کجا بود، فقط مي‌گذرونم...

2 :

Anonymous said...

اره بابا منم دارم هويجوري ميگذرونم.با دوروز تن پروري اسمون به زمين نمي اد از قديمم گفتن همان طور كه مرده رو زمين نمي مونه پايان نامه هم خودش جور ميشه:ي

masht mammad said...

god blessed you, my prof asistant alwayes trace me.