اين يک يادداشت وقيحانه نيست.
آيا اينکه بگي «رفتار دخترها به نظر من سکسيه» معادل اينه که بگي «حرکاتشون دوستداشتنيه»؟ به نظر من که يکيه، هرچند که شخصا عبارت دوم رو بيشتر ميپسندم. البته مسلما منظورم از «رفتار دخترها» تمام اعمالشون نيست. که اگر بود من يک روانپريش زنجيري بودم! منظورم يک سري حرکات خاصه. اينم گويا نشد. مثلا يک حالت نشستن خاص. البته اينهم تا حدود زيادي نظر شخصيه. اينکه وقتي يک دختر «به حالت خاصي نشسته» دلت بخواد درآغوش بگيريش و ببوسيش حتي اگر بار اوليه که ميبينيش و چه بسا صورتش رو هم نميبيني! اين از اون حسهاي عجيب و غريبيه که براحتي نميشه توجيهي براش بافت. فقط ميتونم بگم در اون لحظه اون بشر رو به حد زيادي دوستداشتني يافتم و تو بخوني که سکسي يافتم! خوب البته من در اون لحظه چنين کاري نميکنم، که اگر کرده بودم بايد عنوان اين يادداشت رو ميذاشتم «ماجراي روزي که دختري من را گاز گرفت و با لنگهي کفش بر فرق سرم کوبيد!»


























جمعه شب خيلي چسبيد. صورت سنگي و چشمهاي درشت ِ غمگين و در عين حال کمدين، بعد از مدتي در يکي از دوران افسردگي و شکست لازم بود.
ياهومسنجرم خراب شده! هرچي نصب و آننصبش ميکنم درست نميشه که نميشه...گندش بزنن اين ويندوز داغون و سيستم داغونتر از اونرو.اينو گفتم که اگر کسي از امروز صبح تا بحال برام آف فرستاده خيالش راحت باشه که من دريافت نکردم، اگر کار مهمي دارين لطفا به همان آيدي اميل بزنين، تا زماني که من يک فکري به حال مسنجرم بکنم.
پ.ن. 










مردم آزادهی ایران
بالاخره بعد از نه ماه گذشتن از فارغالتحصيلي رسمي، به صورت علني و طي يک جشن باشکوه جلوي سيصد نفر آدم فارغالتحصيل شدم. بله، جشن فراغت ماهم بعد از چندماه برنامهريزي و جلسه و بحث به خيروخوشي برگزارشد و خوش گذشت. وقتي ميگم چندماه برنامهريزي اغراق نميکنم، از چند هفته قبل از عيد ما جلسه و حرف و بحث رو راه انداختيم تا اينکه بالاخره پريروز جشن برگذار شد. البته اين جلسات ما بيشتر دور هم جمع شدن و گپ زدن و عکس گرفتن و ديدار تازه کردن ِ چندتا همکلاسي بود که چهبسا چند روز ديگه، براي هميشه همديگه رو فراموش کنند. 





