Friday, April 16, 2004

مملو از نفرت از خود؛ مملو از ياس و انزجار از خويشتنم.
مشغول سوزاندن خودم هستم؛ سوزاندن خودم و سوزاندن زمان.
به نظاره ايستاده ام و تنها بر ناراحتي و ياس ام مي افزايم.
برشمردن و تفسيرش چه سود دارد، وقتي که جز گفتن نيست و هيچ عبرتي در عمل از آن بر نمي آيد.

هميشه بايد به اين حد از انزجار از خودم برسم تا يک کار عقب مونده مو انجام بدم. بعد از نوشتن اين چند خط دوساعت روي پروژه ام کار کردم.