-- نميدونم چرا هميشه توي اين مملکت يک کار ساده موقعي که من ميخوام انجامش بدم تبديل مي شه به يک کار طلسم شده و نشدني! ميخوام چندکيلو فايل و کد ِ سايت کنگرهي دامپزشکي رو بفرستم روی سرور، با امکانات موجود در اتاق کامپيوتر دانشکدهي دامپزشکي اينکار ساده تبديل مي شه به يک کار شاق و نشدني، تاحدي که نصف روزم حروم مي شه و فقط مي تونم 20 درصد از هنرنمايي هامو بفرستم روي سايت. از ماجراي پرينت گرفتن از گزارش پروژهي اينترنشيپ هم بهتره چيزي نگم که حسابي اشک همهرو درمياره. خلاصه که توي اين ملکت يک سري امکانات رو همينجوري، بدون مديريت و سرپرست، فلهاي ريختن وسط، و بعد هم به ملت دستور حمله دادن که از اينها تا جايي که مي تونين و براي منفعت خودتون استفاده کنيد. به فکر ديگران هم نباشين، مهم اينه که کارخودتون راه بيافته! آي که دو روزه ظهرها ناهار نخوردم و به جاش فقط حرص خوردم!
-- ديشب چه هنرنمايياي مي کرد طبيعت! ساعت دو، دو و نيم شب بود که باصداي آسمون قلنبهها و بارش شديد بارون از خواب بيدارشدم. خواستم دوباره بخوابم اما ديدم اين طبيعت داره زيادي خودنمايي مي کنه و بد نيست اگه فيلمي (wmv، 112k) ازش بگيرم. نصفه شبي راه افتادم از پنجره آويزون شدن و فيلم گرفتن از بارون شديد به همراه رعد و برقهاي متوالي. بعدش که کرمامو ريختم ديگه خواب از سرم پريده بود، نشستم پاي کاميپوتر و به آفهاي ايشون جواب دادم و باعث شدم با خودش فکر کنه که براي نماز شب بيدار شده بودم! نخير، مقهور طبيعت شده بودم!
Tuesday, March 15, 2005
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 :
Post Comment