Tuesday, March 15, 2005

-- نمي‏دونم چرا هميشه توي اين مملکت يک کار ساده موقعي که من مي‏خوام انجامش بدم تبديل مي شه به يک کار طلسم شده و نشدني! مي‏خوام چندکيلو فايل و کد ِ سايت کنگره‏ي دامپزشکي رو بفرستم روی سرور، با امکانات موجود در اتاق کامپيوتر دانشکده‏ي دامپزشکي اينکار ساده تبديل مي شه به يک کار شاق و نشدني، تاحدي که نصف روزم حروم مي شه و فقط مي تونم 20 درصد از هنرنمايي هامو بفرستم روي سايت. از ماجراي پرينت گرفتن از گزارش پروژه‏ي اينترنشيپ هم بهتره چيزي نگم که حسابي اشک همه‏رو درمياره. خلاصه که توي اين ملکت يک سري امکانات رو همينجوري، بدون مديريت و سرپرست، فله‏اي ريختن وسط، و بعد هم به ملت دستور حمله دادن که از اينها تا جايي که مي تونين و براي منفعت خودتون استفاده کنيد. به فکر ديگران هم نباشين، مهم اينه که کارخودتون راه بيافته! آي که دو روزه ظهرها ناهار نخوردم و به جاش فقط حرص خوردم!

-- ديشب چه هنرنمايي‏اي مي کرد طبيعت! ساعت دو، دو و نيم شب بود که باصداي آسمون قلنبه‏ها و بارش شديد بارون از خواب بيدارشدم. خواستم دوباره بخوابم اما ديدم اين طبيعت داره زيادي خودنمايي مي کنه و بد نيست اگه فيلمي (wmv، 112k) ازش بگيرم. نصفه شبي راه افتادم از پنجره آويزون شدن و فيلم گرفتن از بارون شديد به همراه رعد و برق‏هاي متوالي. بعدش که کرم‏امو ريختم ديگه خواب از سرم پريده بود، نشستم پاي کاميپوتر و به آفهاي ايشون جواب دادم و باعث شدم با خودش فکر کنه که براي نماز شب بيدار شده بودم! نخير، مقهور طبيعت شده بودم!