کاين آمدن و رفتنم از بهر چه بود؟
امروز باز يک تصادف مسخره کردم. ميدون پارک بودم و با رفيقم گرم صحبت در مورد انواع کلاسهاي کنکور بوديم، يه پژويي جلوم بود که به راست ميپيچيد، به چپ نگاه کردم ببينم ماشين نيست که پلق، زدم به پشت پژويي، نگو يک تاکسي جلوي پژو اومده طرف ترسيده ايستاده و من هم ترتيبشو دادم. خيلي حرصآوره که با دندهي يک و سرعت آروم تصادف کني بعد کلي علاف بشي و صحبت که حالا چه کنيم. تصادف بايد با دندهي پنج، يا حداقل چهار باشه، که چندتا ملق بزني و يک حالي هم ببري، بعدش (البته اگه زنده موندي) بگي آره تصادف کردم و چپ کردم، نه اينکه مثلا به يک ماشين که پارکه بزني!
غير از تراشيدن ريشها که هميشه يک معضل معظل معذل معزل اساسيه و البته حمام رفتن که که اونم پيدا کردن وقتش يک معضل معظل معذل معزل ديگه است، هزار و يک مشکل ديگه رو بذاري کنار، زندگي بينياز به اجازهي من و تو با شتاب و استوار درجريانه و ميگذره.
4 :
می بینم که می فلسفی.
توسط فاطمه
ایشالا تصادفهای مهمتر و اساسی تر در زندگیت!
منم موافقم..چپ کردن خیلی باکلاسه
توسط متهم
ایشالا تصادفهای مهمتر و اساسی تر در زندگیت!
منم موافقم..چپ کردن خیلی باکلاسه
توسط متهم
ظاهرا نوشتن معضل هم خودش معضلی بوده بالای همه معضل ها !!!!
توسط m
Post Comment