Sunday, October 09, 2005

FirsT

فردا قراره آزمايشگاه تدريس کنم. آزي که اولين باره در اين مرکز تدريس ميشه و هيچ جزوه‏ا‏ي نداره، اولين تجربه‏ي تدريس‏م با اولين تجربه‏ي جزوه‏ي آزمايشگاه نوشتن‏م ‏مصادف شده. خلاصه که فردا يکي از اون اولين‏هاي اساسي است. اميدوارم برق قطع بشه و کلاس تشکيل نشه!

امروز بالاخره تونستم کمي اعتماد همکاراني که قراره روي پروژه‏شون نظارت کنم رو جلب کنم. يک گيربرنامه‏نويسي رو براشون حل کردم و کمي باهشون مشورت کردم. پروژه‏اي که 90درصدش انجام شده رو بايد بهينه سازي کنم و اين يعني رفتن توي دست و پاي دو نفري که چندماهه روي پرژه کار مي کنند و فضولي کردن و سوال پرسيدن، کاري که ازش خوشم نمي‏ياد و اصلا آدمش نيستم. اما چاره چيست که «کارمند» شدم ر فت!

5 :

Anonymous said...

اتفاقا خیلی بهتره که اون مطلبی که میخوای درس بدی جزوه قبلی نداشته باشه . چون اون وقت حرص نمیخوری که احیانا چه جفنگیاتی توی جزوه هست که تو ممکنه خیلی هاش را قبول نداشته باشی . یک چیزی تهیه می کنی که خودت قبول داری و درک کردی و میتونی به دیگران خوب یاد بدی .

Anonymous said...

راستی به نظر من اگه کسی ازت پرسید چرا فوق قبول نشدی به چند صورت میتوی جواب بدی . یکی اش اینه که بگی : "از این موضوع اصلا ناراحت نیستم چون فرصتی است که تجربه ام را اضافه کنم و در زمینه های جدید و متنوعی تجربه کنم ." اینطوری اولا خودت را در لاک ناراحتی فرو نمیبری و برعکس یک انرژی مثبت در خودت بوجود میاری و در ضمن به اطرافیانت نشون میدی که شخصیت قوی و مثبتی داری و در ضمن حتی یک پیام و انرژی مثبت هم به اونها منتقل میکنی .

Anonymous said...

خوب است که شروع خوبی داشته‌ای!

Anonymous said...

omidwaram bargha nare va omidwaram be behtarin nahve momken az ohdeye inyekiam bar biay ...

Anonymous said...

chi azmayeshgahi?