Monday, October 03, 2005

!Bonasera, Bonasera

ديدي چي شد؟ شنبه اومد و رفت و من به سينما نرفتم، کسي هم چيزي نگفت! حتي خودم هم ياد آوري نکردم. ايرادي نداره، به جاش اين چند روز مجموعه‏ي کامل «پدر خوانده» رو دوره کردم. 9 تا سي دي، زبان اصلي و بدون يک نماي سانسور شده. خيلي چسبيد. متشکرم!

خبري از تماس نيست. گفتن يک‏شنبه براي نتيجه‏ي مصاحبه باهت تماس مي گيريم. ظهر ميشه. ميرم توي رخت خواب، هروقت افسرده ميشم زياد مي‏خوابم. بعد از ظهر شده، ساعت زنگ مي‏زنه امامحل نمي‏دم و بازم مي‏خوابم. موسيقي مي‏ذارم و به مونيتور خيره مي‏شم. نخير اينها هم مارو نخواستن. مگه من چه مرگمه. با يک فيلم از کيشلوفسکي سرگرم مي‏شم و يواش يواش کار و افسردگي رو فراموش مي‏کنم. ساعت هفت بعد از ظهره که تلفن زنگ مي‏زنه.
بله. از سه‏شنبه بايد برم سرکار. ببينم چه‏می‏شود!

1 comment:

فائزه said...

سلام
اولین تبریک رو من میگم...خیلی خوشحال شدم.
بوناسرا همون ماجرای ارشمیدس نیست؟ :)