Friday, April 29, 2005

دره‏ي باريک و سر سبزي است در ميان تپه‏هاي بدون انتها. پيرمرد ظرف سي سال از دره‏اي بي‏مصرف، تبديلش کرده به باغي باصفا و پرمحصول. ديوارهاي سنگ‏چيني که باظرافت بالا رفته، جوي آب و فواره‏ و سنگ‏فرش‏هاي مرمريني که از ميان باغ مي‏گذره. با گذشت زمان علفهاي هرز و درخت‏چه‏ها ازميان سنگ‏فرش بيرون زدن و گذرگاه مرمرين رو از شکل انداختن‏. سيم‏هاي خارداري که بالاي ديوارهاي سنگ‏چين کشيده‏شده زنگ‏زده و از شکل‏افتاده‏ است. امتداد دره رو که ادامه بدي به چشمه‏پونه مي‏رسي. چشمه‏اي که نام اين محل نيز از اون گرفته‏شده. به پسرخاله مي‏گم اينجا چشمه لوله‏است نه چشمه‏پونه، پيرمرد آب باريکه‏ي چشمه رو با لوله به سمت باغ‏ش مي‏کشه و توي حوضي جمع مي‏کنه. حوض بي‏ريخت و نسبتا عميقي که پر از بچه‏ غورباقه، ماهي‏هاي کوچيک سياه و خاکستري و چندتايي هم ماهي بزرگ قرمزه. با اقوام در گوشه‏اي از باغ زير سايه‏ي يک درخت شاه‏توت ِ بدون شاه‏توت نشستيم. پاسور بازي مي‏کنيم. قليون مي‏کشيم و گپ مي‏رنيم. اهل قليون نيستم و خوشحالم که کسي قليون ميوه‏اي نمي‏کشه. محمد کتاب تاريخ‏مدني و گربه‏ي کوچيکشو آورده و ريحانه هم جوجه‏ي ماشيني‏شو. پونه برگهاي کرکدار ِ کوچيکي داره و درکناره‏ي چشمه و آب‏باريکه‏هاي دره ديده مي‏شه و کاکاتو هم از بوي خوش و برگهاي ريزش قابل شناساييه. از هردو مقدار زيادي جمع مي‏کنيم. اولي روبراي کوکو و سبزی‏خوردن ودومي رو هم براي طعم دادن به دوغ. من جمع نمي‏کنم. بزرگترهايي که حوصله‏شو دارن اين کارو مي‏کنن. مي‏تونن از سبزي فروشي سرکوچه هم‏بگيرن، اما خوردن دوغ با کاکاتويي که خودت از دامنه‏ي تپه و دل دره چيدي طعم ديگه‏اي داره. مرد قليون به دستي که تازه به جمع ما پيوسته رو نمي‏شناسم از اقوام دوره، يک بازي جديد ورق به‏مون ياد مي‏ده که اسمشو يادم رفته. با پسرخاله‏هه بازي مي‏کنه. بازيشونو تماشا مي‏کنيم‏و کاهو سکنجه‏بين مي‏خوريم. ريحانه‏کوچولو مي‏گه ساقه‏ي وسط کاهو رو براش نگه‏دارم.
و من نه به اين فکر مي‏کنم که دوهفته‏ي ديگه نتايج کنکور رو مي‏دن، نه به اينکه دوسه روزيه ازش خبر ندارم و نه به هيچ دغدغه‏ي اعصاب خورد کن ديگه اي.

4 :

Anonymous said...

زندگي و ديگر هيچ.

عليرضا said...

این جایی که تعریف کردی، اگه اشتباه نکنم، بار ها و بار ها رفتم. کلی خاطره رو زنده کردی.

عليرضا said...

این جایی که تعریف کردی، اگه اشتباه نکنم، بار ها و بار ها رفتم. کلی خاطره رو زنده کردی.

خودم said...

چیزی تا جواب ارشد نمونده.. اگه یادتونم رفته باشه من یاداوری میکنم.. هر چند من امسال شرکت نکردم.. گذاشتم واسه ساله دیگه.. امیدوارم همه اونهایی که زحمت کشیدن نتیجه اش رو ببینن...