چيزي نمي نويسم چون اتفاقات و هيجانات روزمره ديگه به نظرم ارزش ثبت شدن رو نداره. وقتي ناراحتم در حاليکه مي دونم دو سه روز ديگه اين ناراحتي تموم مي شه و خوشحالي يا هر حس ديگه اي جايگزينش مي شه چرا گول خودمو بخورم و ثبتش کنم؟ بهتر نيست تا وقتي اين حس پايدار نشده از خير ثبت کردنش بگذرم؟
در عين حال به خاطر احترامي که براي نوشتن و وبلاگ قائلم مي خوام بنويسم، پس طرحي نو در مي اندازم. چند روزه جملاتي مي خونم که ارزش بحث کردن و ور زدن حول و حوشش رو داره درنتيجه تصميم گرفتم از اين به بعد هر روز يکي از اين جملات رو بنويسم و اگر حس و وقتش بود حولش وراجي کنم.
جمله ي امروز:
« تا آنجا که به عموم مردم، نه روشنفکران و فعالان سياسي راجع است، شايد هم اينک بسياري بيشتر اين اينکه در سوداي بدست آوردن امر عزيمي همچون حق عزل حاکم باشند، در حسرت اين حق کوچکند که در مسابقات ورزشي المپيک رقص آب و شيرجه و ژيمناستيک ... را که خود دوست دارند نگاه کنند و نه کشتي و وزنه برداري و جودو ... را که حکومت برايشان صواب ديده است. »
دکتر مرتضي مرديها - شرق ش: 279
اين عين تعريف آزاديه. من حتي اسم نماينده هاي مشهد توي مجلس رو نمي دونم اما خيلي برام مهمه که مسابقات ژيمناستيک ريتميک رو از تلوزيون ببينم. اون کسايي که با موضوعاتي مثل مسلم سکولار و روشنفکر ديني مشغول تئوري بافي هاي ذهني هستند و سعي در جمع اضداد دارند. بهتره کمي بيشتر به دوروبرشون نگاه کنند تا بفهمند که براي مردم عامه چه چيزهايي دموکراسي رو تعريف مي کنه. لطفا به اين ترکيب وفق العاده مضحک دقت کنيد: روشنفکر سکولار ديندار! واقعا که جامعه ي پيچيده اي ساختيم. مذهب + سياست + اخلاق + عرف + سنت + ... همه چيرو باهم قاطي مي کنيم و تئوري سازي مي کنيم...
پ.ن. متشکرم از کامنت مثبته M.
Thursday, September 02, 2004
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 :
Post Comment