سرم گيج مي زنه. موقع راه رفتن تلو تلو مي خورم. پنجره اتاقمو باز مي کنم و روي تخت ولو مي شم. چشمامو مي بندم. تجربه ي خيلي سريعي بود. اينو مطمئنم که بودا پيامبر نبوده، اداعاي آسماني بودن و وحي هم نداشته به همچنين کريشنا مورتي و کنفوسيوس اما فعلا حوصله مطلب پيدا کردن درموردشونو ندارم. انتظار داشتم بيشتر طول بکشه. مي خواستم خاکسترشو خوب ببينم. سرگيجه ام بايد از يک ليوان دوغي باشه که نيم ساعت پيش خوردم، فشارم افتاده. دودش زيادي سفيد بود و طعمش تلخ. هر قومي که پيامبران بيشتري داشته خيال پرداز تر بوده، مثل بني اسرائيل، که قوم کوچک و آواره اي بودند و بسيار رويا پرداز. اگر اين حالم از اولين سيگاري باشه که کشيدم پس همه کسايي که توي خيابون سيگار مي کشن بايد تلو تلو بزنن. موقع بيرون دادن دودش از بيني سوزش و داغي شو احساس مي کردم. وقتي مي خواست بقيه پولي که بابت خريدن اکانت داده بودم به م برگردونه گفتم سه نخ هم KENT بده. اين اوشو ديگه کيه، جديدا زياد ازش شنيدم، فکر کنم يه کلاهبردار ديگه مثل پائولو کوئيلو باشه. رفتم روي پشت بوم و دود کردم. بعدش هم دهنمو شستم. من درمورد عشق پارساوار چه نظري دارم بدم؟ اما نثرش قشنگ بود. از بوش بدم مياد، يه بوي آشنا و سنگين. بايد برم حموم. چندباري سعي کردم دودشو قورت بدم. داغيش توي ريه هام مي دويد و به سرفه مي انداختم. خيلي زود تموم شد. سرم گيج مي زنه.
Saturday, May 01, 2004
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 :
Post Comment