Friday, May 07, 2004

1500، از اين گندتر نميشه. خيلي زوربزنه و شانس بيارم شبانه قبولم. نخوندم و با خودم عهد کردم که موقع اومدن نتايج حسرت درس نخوندنمو نخورم، اما الآن شديدا حسرت مي خورم. دو سه تا از بچه هامون رتبه اوردن، کسايي که مي دونم از من ضعيفترن ولي مثل بچه ادم درسشونو خوندن، اما من مدام عذاب درس نخوندنو خوردم و فقط دوهفته بود که فهميدم ميشه از خوندن لذت برد اما حيف که خيلي دير بود. حالا دوتا راه دارم يا به نود درصد باقي مونده ورودي هاي 79 که امسال کنکور مي دن بپيوندم و يک ترمي رو که کاملا بيکارم، تمام و کمال بخونم تا يه جاي درست و حسابي قبول بشم، يا اينکه انتخاب رشته کنم تا يه دهکوره اي یا شبانه اي به ضور و ضرب قبول بشم. شبانه قبول بشم و همچنان زير تعهد خانواده باقي بمونم يا يکسال طولاني و کسالت آور که بايد صرف خوندن درساي تکراري بکنم جلوي روم باشه. حس پويايي و ماجراجويي ام مي گه هرجا شد برو و ساکن نباش، اما حس تعالي و غرور و استقلالم مي گه يه سال صبر کن و يه جاي درست و حسابي برو.
دو روز فرصت دارم تا تکليف دوسال آينده ام (و شايد تمام آينده ام) رو مشخص کنم. خيلي فکري ام. چه کنم؟