Saturday, October 29, 2005

پرکردن ليوان

«... زندگي نيز خلاء بي‏انتهاي نوميدکننده‏ي علاج‏ناپذير خودرا در برابر ما باز مي‏کند. خلائي که مثل پرده‏اي خالي، هيچ چيز در آن وجود ندارد. ولي مردي که ايمان و فعاليت محرک اوست، از اين خلاء باکي ندارد. مي‏رود جلو، مي‏سازد خلق مي‏کند، آنگاه ديگر پرده خالي نيست، بلکه از باروري سرشار و وجودي گرانبار است.»
شورزندگي - ص 294

- هوم،.. پس تصميم گرفتي خودت ليوانو پر کني!؟
- به‏نظر مياد تنها راه همين باشه.
- حالا خر بيار و باقالي.. بخشيد... چيز... ليوانو پر کن!
- جدن! تو نيمه‏ي پر ليوانتو با چي پر کردي؟
- نصفشو که با چاي، بقيه‏شو هم با آب جوش!
- مسخره!

3 :

Anonymous said...

سلام پسر شجاع من همیشه وبت رو میخونم یه بار هم رفتم برایت کامت بذارم اینقدر سخت بود پشیمون شدم خیلی وقته میام ومیرم امشب گفتم برای یه چیزی بنویسم خیلی درکت میکنم زیاد. .راستی نوشتنت عوض شده ها قبلن یک جور دیگه مینوشتی حال وهوای این روهایت را خیلی میفهمم بازم میام فعلا بای

Anonymous said...

هیچوقت نمیشه فهمید لیوان پره یا خالی.همش توهمات خودمونه.تا وقتی خودمون خارج از ماده نباشیم نمیتونیم ماده رو تحلیل کنیم در نتیجه نمیتونیم نظر قطعی بدیم...
منظورم اینه که تو هر طور لیوانتو دوست داری پر کن.
...شاید اینگونه باشد

Anonymous said...

من چشمام رو پر کردم!!
خوب است عظمت در نگاه تو باشد نه در آن چیزی که به آن می نگری...