Wednesday, October 05, 2005

ديروز

برای روز اول چندان اميدوار کننده نبود. نه محيط رضايت‏بخش بود و نه همکاران. درهرحال برای قضاوت هنوز زوده، يک ماهی می‏رم بعد از خودم تصميم‏گيری در می‏کنم.

به‏جز سوپور سرکوچه‏مون هرکی فکرش رو بکنی ازم پرسيده که چرا کنکور رو خراب کردی، امروز دکتر «م» از اساتيد سابق‏م و رئيس جايي که کار می‏کنم، و از قرار منو به اسم و فاميل می‏شناسه می‏گه «ما به شما خيلی اميدوار بوديم چرا قبول نشدی؟» اين‏بار ديگه گريه‏ام گرفته بود. چی جواب بدم وقتی خودم هم نمی‏دونم چرا!؟

4 :

Anonymous said...

روز اول کاری ؛ همیشه بدترین روز است ...
کمی که صبر کنی فضای کاری یکباره برایت عوض خواهد شد

Anonymous said...

سلام. فکر کنم اگه من ازت خبر نگيرم تو عمرا اين کارو بکني. راستي مبارکه. کارت با ابومسلم هم که راه افتاد. نيازي نيست به خودت زحمت بدي و بابتش از کسي تشکر کني. همش لطف خدا بود و لياقت شخصي خودت

فائزه said...

ای بابا..ارشد قبول نشدی؟چرا؟دقیقا چی شد که قبول نشدی؟دوستات همه قبول شده بودند ها...
ضمنا هولووول ماه رمضان رو تبریک میگم...من امروز ظهر فهمیدم!داشتم میرفتم طرف سلف که یکی دستمو کشید و ملتفتم کرد!

Anonymous said...

زير آب ميزنند
ضايع ميكنند
خورد ميكنند
اگر مراقب نباشي