جشن
بالاخره بعد از نه ماه گذشتن از فارغالتحصيلي رسمي، به صورت علني و طي يک جشن باشکوه جلوي سيصد نفر آدم فارغالتحصيل شدم. بله، جشن فراغت ماهم بعد از چندماه برنامهريزي و جلسه و بحث به خيروخوشي برگزارشد و خوش گذشت. وقتي ميگم چندماه برنامهريزي اغراق نميکنم، از چند هفته قبل از عيد ما جلسه و حرف و بحث رو راه انداختيم تا اينکه بالاخره پريروز جشن برگذار شد. البته اين جلسات ما بيشتر دور هم جمع شدن و گپ زدن و عکس گرفتن و ديدار تازه کردن ِ چندتا همکلاسي بود که چهبسا چند روز ديگه، براي هميشه همديگه رو فراموش کنند.
در مورد جشن حرف و روضه زياده که بهتره برين اينجا: umee79.blogspot.com بخونيد. (ميدوني که چرا لينک مستقيم نميدم!)
راستی، اين آخرين سايتيه که طراحی کردم، به نظرت چطوره؟
3 :
تبريك :)
البته نه واسه فارغ اتحصيلي براي اين سايته ؛)
وقتی جشن شروع شد یا در واقع نگرانی برای برگذاری جشن تموم شد، دلم گرفت. دلم برای بچه ها تنگ شد.
Post Comment