+ خدايا متشکرم که با کشتن 60 تا نمازگزار، دوباره وجود خودتو يادآوري کردي، بعد از کشتن 150هزارنفر در سونامي، يواش يواش داشت يادم مي رفت که تو هم هستي.
+ حدود دومليون پرونده توي بايگاني حوزهي نظام وظيفه وجود داره. اگر خوشبين باشيم احتمال اينکه يک پرونده در اين جمع دومليوني گم بشه مثلا يک به دومليونه يا احتمالي ناچيزي در همين حدود. با کمال افتخار عرض مي کنم که من اون احتمال ناچيز يک به دومليون هستم! چرا که پروندهي اينجانب در بايگاني عظيم حوزهي نظام وظيفه، که از اين به بعد بهتره بهش بگيم گاوداري، گم شده بود. سه بار براي تکميل پرونده رفتم اما هربار گفتن پروندهات نيست و هنوز به بايگاني نيومده، تا اينکه بالاخره دفعهي سوم با پيگيريهاي لجوجانهي من فهميديم که پروندهام تا بايگاني رسيده اما از اونجا به بعد گم شده!
کلا چرا ما آدمها با احتمالهاي اندک مشکل داريم و هيچوقت روشون حساب نمي کنيم؟ درمورد من شايد به عنوان يک مهندس ِالکترونيک که بتاي 100 رو با بتاي 101 يکسان فرض ميکنه اين مساله قابل قبول باشه اما در مورد سايرين چطور؟ يهبار يکجايي در مورد وقوع احتمالات اندک اينو خوندم، فرض کن يک مليون کارت داريم، احتمال برندهشدن يک کارت در اين جمع يک به يک مليونه، يعني ده به توان منهاي شيش، حالا يک کارت به تصادف بکش بيرون، احتمال بُردش چقدر بوده؟ ده بتوان منهاي شيش، اما با اينحال برنده شده! حال اين يک مليون رو بکن يک ترليون، بازهم يک کارت که احتمال بردش يه به يکترليون بوده برنده ميشه! پس بيايد به اين عقيده که بنيان جهان رو برتصادفات و احتمالات استوار مي دونه کمي بيشتر احترام بذاريم!
درضمن، امروز از گاوداري زنگ زدن گفتن پروندهات پيدا شده فردا بيا براي تکميل پرونده.
Wednesday, February 16, 2005
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 :
Post Comment