Tuesday, August 24, 2004

... ولش کردم و دنبال دخترهاي ديگر افتادم. اما حالا ديگر نه از دست او دلخور بودم و نه از دست دخترهاي ديگري که بعد از او يکي يکي کنفتم کردند و ولم کردند (يا ولشان کردم). من توي فکر خيلي ها بودم و دنبالِ خيلي ها افتاده بودم. اين کار کنفتي داشت اما به کنفتيش مي ارزيد...
«گاو خوني» - جعفر مدرس صادقي

اين "کنفت" شدنشه که منو کشته!