Wednesday, June 09, 2004



مي دونستم وبلاگ قبلي منو مي خوندي، اما نمي دونستم اينجا رو هم مي خوني.
مي دونستي که منظورم از « ميم نون واو هه يه» تو هستي، اما آيا اين رو هم مي دونستي اوني که به خاطر چند لحظه نگاه کردنش ازش تشکر کردم هم تو هستي؟
مي دونستي که در نظرم جزو آدمهاي قابل توجه و محترم بودي اما حالا به ليست موذي و آب زيرکاهها پيوستي؟
مي دونستم زرنگ و باهوشي، اما نمي دونستم اهل تيزبازي هم هستي!
آيا مي دونستي با همين تيزبازيهات چند روزه روزگارمو شديدا شيرين کردي؟
مي دوني وقتي فهميدم تو اسم اون نيمرخ زيبا در نوشته ي منو نام بردي چه حالي به م دست داد؟
چهار ساله با هم همکلاسيم و حدود دو ساله نوشته هاي منو مي خوني، اما تا حالا چيزي نگفتي در حاليکه حتي در بعضي مواقع مخاطب من فقط تو بودي،... نمي دونم چي بگم، اما رسمش اين نيست، وبلاگ کامنت دوني داره، ايميل براي تماس داره و اين نوع استفاده ي يکسره کردن از نوشته هاي صادقانه ي ديگري تنها باعث مي شه که من شديدا احساس حماقت بکنم، احساس رودست خوردن، تا حدي که تصميم بگيرم تمام نوشته هامو Delete بکنم، اما خوشبختانه با فرصت دادن به خودم آروم شدم. به خودم دلداري مي دم علت اين کارها تنها نجابت و کمرويي تو بوده باشه و نه جز اين.
منتظر پاسخ تو هستم.