چندان حس و حال نوشتن ندارم،
1. دلايل زيادي داره اين مساله قاعدتا
2. علتهاي زيادي مي تونم براش بشمارم
3. بهانه هاي زيادي مي تونم براي ننوشتنم بيارم
4. قاعدتا توجيه هاي منطقي و غير منطقي زيادي براي مساله وجود داره
5. شايد به اين دليل، شايد به اون دليل .. به هرحال حوصله ي نوشتن ندارم
6. مي تونم با شمردن دلايل مختلف توضيح بدم چرا
(به سليقه ي خود يک مورد را انتخاب کنيد)
يک دليلش اينه که آحرين امتحان رو دادم و ا لآن در پوچي و خلاء و راحتي غير قابل توصيف سبکي بعد از امتحان به سر مي برم.
دليل ديگه ايميل (sh) مي تونه باشه که منو از آزادانه همه چيز نويسي حذر داده و آخرش گفته « عميقا معتقدم كه زندگي در يك "خانه شيشه اي" بجز نابود كردن خلوت شما حاصلي نخواهد داشت »
يا به علت کلي پروژه و نيمه پروژه و کارهاي عقب مونده است که موکول شده به اين موقع
يا شايد به خاطر بنايي و نابسامونی خونه باشه، آره اين خواهره بالاخره کار خودشو کرد و با مامانه تصميم گرفتن خونه ي کلنگيشونو به کاخ ورساي تبديل کنن!
به هرحال در اولين فرصت بايد برم سينما(شهر زيبا) / يک کامنت بلند بالا براي اين نوشته ی آخر تيغ ماهي بذارم / PHP رو توي بيمارستان بستري کنم / يک بنده خدايي رو بلاگر کنم و براش وبلاگ بسازم / پروژه آز-الک3 رو تموم کنم / يک دستي به سر و گوش پروژه ي مزخرف کارشناسيم بکشم / به رفقاي خوابگاهي کمک کنم اسباب و اساسشون رو ببريم راه آهن / چندتا رمان و داستان بخونم / ...
Wednesday, June 30, 2004
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 :
Post Comment