Runner
شبها ميدوم. حدودا يک هفتهاست. حوالي يازده ميرم. تا پارک حدودا ده دقيقهاي ميدوم و توي پارک هم با وسائلي که داره کمي ورجه وورجه ميکنم. رهادستها (Hands Free) رو ميزنم بهگوشم، هدبند رو ميکشم روي گوشام تا پيشونيام رو گرم کنه و رهادستها رو نگه داره و نرمش ميکنم. پارک خلوته. تک و توک کسايي که براي ورزش اومدن. کسايي که براي هواخوري اومدن، سيگار ميکشن و با وسائل بازي ميکنن و معدود هم خانوادهها. هوا سرده و روي عينکم بخار مينشينه. نفسام سريع تموم ميشه. زياد نميتونم بدوم اما با وسائل ميتونم کار کنم. موقع برگشتن خط درميون ميدوم. کمي ميدوم، کمي راه ميرم تا ميرسم به خوابگاه. از علي يک شيرعسل ميخرم و ميرم اتاق. اگر آهنگي که درحال پخشه تموم نشده باشه تا آخر گوش ميدم بعدش ميرم سراغ شيرعسلي که زود تموم ميشه. دو شب نميدوم، امشب هم از اون شبهاست. دلم لک زده براي همون لحظه، گرم، نفسزنان و خيس از عرق روي تخات بشيني و شيرعسلتو بخوري.
9 :
عمرآ.يكي دوشب ندويدي ديگه نميدويي.
مواظب باش مرض قند نگيري با اين همه شير عسل خوردن حاجي
آقا لذت عجیبی داره شب در سرما دویدن، به من که انرژی زیادی می ده.
وقتی این پستو خوندم و تموم شد احساس کردم دهنم مزه شیرعسل میده!
http://www.inblogs.net/balouch
اينجاست كه فرق دختر و پسر معلوم ميشه، من اگه شب بتونم از هفت خان رستم بگذرم، از خوابگاه برم بيرون، تا پارك بدون مزاحمت يه سري افراد مريض بدوم ، وقتي ميرسم خوابگاه بايد يه فرم امضاء كنم كه فردا به كميته انضباطي جواب بدم!!!!!!!!
واقعا" لذت ميبرم از اين همه برابري! :)
تموم نشد شیر عسلت؟
سلام . خوشا به حالت ... دهنم آب افتاد بیشتر برای قسمت شیرعسلش ! نه که فک کنی از ورزش خوشم نمی آدا نه ... منتها شیر عسلا ... هیچی همون ... خوش به حالت
وا..خوشا به سعادتت حامد جان وبلاگت كم كمك وفور نعمت داره مي شه..دست ما هم بگير
Post Comment