Wednesday, September 06, 2006

بچاپ تا مي‌تواني

فرهنگ بچاپ بچاپ شديدا در بين بازاري جماعت که نه عموم مردم نهادينه شده! يک خربزه‌ي ناقابل مي‌خري عذاب وجدان همراهته که نکنه طرف به‌م گرون انداخته؟ و بعله انداخته! چند قدم مي‌ري پايينتر و خربزه رو با يک نرخ کمتر مي‌بيني و از احساس کلاه-سر-رفته‌گي که هميشه همراه‌ته حسابي کيفور مي‌شي.
امروز يک يخچال نسبتا بزرگو مي‌خواستيم توي خونه جابجا کنيم. از دو تا رفتگر محلمون کمک گرفتيم. وقتي کار جابجايي که نهايتا نيم ساعت هم طول نکشيد، تموم شد باباهه دو تومن برد بده به‌شون، نفري يک تومن. درنظر داشتيم نفري 500 بديم اما چون يخچال سنگين بود و رفتگراش هم تابلو بود مفنگي هستن هزارتومنش کرديم. تا باباهه خواست پولو بده فرموندن ما از 5000 تومن کمتر نمي‌گيريم! کفرم عميقا دراومد. باباهه که اصلا اهل بحث و چونه زدن نيست رفت که بقيه پولو بياره اما من نذاشتم و رفتم به بحث کردن باهشون. حضرات مي‌فرمودن ما اجاره نشينيم. حققمون ماهي 150 تومن بيشتر نيست و فلان و بهمان. اما من هرچي فکر کردم نفهميدم چه ارتباطي بين حقوق کم حضرات و تلکه کردن ما براي يک کار کوچيکه! 5 تومن پول براي نيم‌ساعت در حاليکه منه مهندس تا همين يک ماه پيش براي طراحي وب ساعتي 1200 تومن مي گرفتم! براي همين راضي نشدم 5 تومنو بدم. اونها هم 2 تومنو نگرفتن. منم گفتم به سلامت و درو بستم. مطمئن بودم که مي‌ن باهم بحث مي‌کنن و ميان 2 تومن رو مي‌گيرن. اما اين مامان رئوف ما، منو دور زد و درحاليکه مشغول راست و ريست کردن به‌هم ريختگي ها بودم رفت و 3 تومن به‌شون داد.
خلاصه که خواستم بگم ملت بد جوري افتادن به چاپيدن همديگه. از هرسوراخي که گير مي‌يارن سعي مي‌کنن حداکثر لقمه‌ي که خيلي هم بزرگتر از دهنشونه بردارن. مي‌ترسم از روزي که توي اين مملکت تقي به توقي بخوره و هرج‌و مرجي بشه اون‌وقته که اين ملت گرسنه بريزن به غارت اموال همديگه!!!

1 comment:

Anonymous said...

سر دوستت رو کلاه بذار قبل از اینکه سرت رو کلاه بذاره.