استعفا - 2
- سلام
- سلام!
- خوبي؟
- ممنون ..
- چه طوري؟ چه ميکني؟
- فکر!
- راجع به چي؟
- قضيهي استعفا و ايناديگه
- خب به کجا رسيدي؟
- اي .. اممم.. خوب به هيچ جا
- چرا ميخواي استعفا بدي؟
- اممم ..، دليل اصليش اينه که از کارم راضي نيستم. البته اين عدم رضايتو نمي تونم برسونم، ميدوني، اگر بخوام به تو برسونم بايد سه ماه تموم رو برات توضيح بدم، که خب، نمي شه ديگه...
- اوهوم، اگه راضي نيستي و تصميمتو گرفتي استعفا رو بده، اين که چند روز فکر کردن نداره..
- مساله فقط و فقط جنبه ي مالي قضيه است. اين مامانه دستمو گذاشته توي پوست گردو!
- ئه، چهطور مگه؟
- هيچي، يک مقداري پول داشته رفته به نام من پرايد ثبت نام کرده و من هم بايد قسطاشو بدم، ميدوني ديگه، مادري که آرزو داره جوونشو با پرايد و موبايل ببينه، بعدم براش بره خواستگاري و بقيه ي ماجراها... غير از اونم توي اين سن ديگه مرگمه از کسي پول تو جيبي بگيرم
- که اينطور
- آره، هي... نمي دونم... نمي دونم، چند روز همينجور ميفکرم .. درسا مونده، هنگ کردم
- کار ِ ديگهای نمي توني بگيري؟
- چرا خب،.. ولي تو اين بازار کار، دو ماه قبل از کنکور بيافتم دنبال کار، اونم آخر سال مالي، توي زمستون..
- تو هم عجب فيلمنامهات غمگينه ها!
- ...
- ...
.
.
.
- ممنون که تماس گرفتي، بايد با يکي درد دل ميکردم.
- خواهش ميکنم، شبت به خير
- شب تو هم خوش و باي
[مکالمه خيالي بود.]
0 :
Post Comment