پليتکنيک
دانشگاه خوبي است. فشرده است. بيشتر در مقايسه با دانشگاه قبليام يعني فردوسي ميگم که براي رفتن از يک دانشکده به دانشکده ديگه بايد سوار سرويس ميشدي. اما پليتکنيک يک راسته است. همونطور که خوابگاهاش mp3 است، خودش mp4 ه! در حاليکه سلف هستي؛ همزمان آمفي تئاتر و سالن ورزشي هم هستي. ضمن اينکه ورودي آمفيتئاتر معمولا نمايشگاهي هم براهه پس نمايشگاه هم هستي.
دانشگاه فعالي است. در اين سه ماه تقريبا به اندازهي کل 4سال کارشناسي در برنامههاي فوق برنامهاش شرکت کردم. فيلم ديدم،کنسرت موسيقي رفتم، شب شعر رفتم، احمدينژاد هو کردم! تريبون آزاد هم که هميشهي خدا براهه. بعضي از برنامهها هم هست که بعدا معلوم ميشه چيه! چند روز پيشا رفته بودم سلف براي شام که ديدم در محوطهي جلوي سلف، مکان هميشگي تريبون آزادها، تعداد زيادي شمع روي زمين روشن کردن. مدت زيادي از روشن بودن شمعها گذشته بود و اکثرا خاموش شدهبودند. هرچي چشم چرخوندم تا پلاکاردي چيزي که توضيحي در مورد علت مراسم باشه پيدا نکردم. فرداش توي خبرگزاري آموزش خوندم که «دانشجويان پليتکنيک در سوگ شعور شمع روشن کردند.» جايي که در سوگ شعور شمع روشن کردهبودند مکاني بود که صبح بسيج دانشجويي يک تريبون آزاد نمايشي براي به دست آوردن دل الفنون برگزار کرده بود!
پديدهي جالب ديگه در اميرکبير، نشريههاي تکصفحهاي اين دانشگاه است که به وفور از طرف هر دو طيف در سطح دانشگاه توزيع ميشه. اغلب اين نشريهها شمارههاي اوليه است و از عنوانش نميشه فهميد چپي است يا راستي. اگر از راستي باشه از عدالتطلبي گفته و عليافشاري جيرهخوار و اگه چپي باشه خوندنيه!
از اين واقعيت گريزي نيست که پليتکنيک دانشگاهي است بسيار سياسي. حتي در شب شعرش هم، چيزي که بيشتر توجه و تشويق حضار رو بر ميانگيزه اشعار سياسي است و جملات مجري در مورد ستارهها و ستارهدارها!
پينوشت: چي شده که به شعر علاقهمند شدم؟ نشدم! به دعوت يک دوست خوب رفتم، از مجاورتاش و از «اجرا»ي شعرها لذت بردم. از آدمها. از نحوهي خواندنها. از صداها. از نمايش!
2 :
baraye ettela'ate bishtar dar morede maraseme dar sooge sho'oor inja ro bebin: http://gamas.blogfa.com
سلام. به یک بازی دعوتت می کنم .حوصله اش رو داری ؟ http://www.aida60.persianblog.com/1385_10_aida60_archive.html#5992922
Post Comment