Wednesday, May 17, 2006
صداي مزاحم.
آقاي ذال در اتاقش پاي کامپيوتر نشسته بود که آن صدا را شنيد. صدا اذيتش ميکرد. صدايي از بيرون، از پنجرهي اتاقش که با فاصلهي کمي سمت راستش بود. صدايي شبيه جير جير اما با فواصل زماني زياد و ضعيفتر. جير...... جير. صدايي ناخوشايند؛ ضعيف و پيوسته. آقاي ذال سعي کرد با گوش کردن به موسيقي از شر اين صداي مزاحم راحت شود. اما با اتمام هر ترک و يا هر آلبوم بازهم اين صداي مزاحم بود که برمي گشت و فکر و ذهن آقاي ذال را متوجه خودش ميکرد. آقاي ذال اين صدا را به نوعي جيرجيرک نسبت ميداد و با اين تصور که حشرهاي کريه و بزرگ پاي پنجرهاش به آواز خواني مشغول است چندشاش ميشد و ميترسيد پاي پنجره برود. آقاي ذال هر بار که به اتاقش برميگشت اين صدا را ميشنيد. حتي شب، هنگام خواب نيز صدا بود. آقاي ذال با بستن پنجره از شر صداي مزاحم راحت شد اما به قيمت از دست دادن نسيمها خنک شامگاهي. روز بعد باز هم صدا بود. آقاي ذال که نميتوانست تا ابد به موسيقي آنهم با صداي بلند گوش کند، تصميم گرفت کاري کند. پنجرهاي که صدا از آن ميآمد توري داشت و آقاي ذال هرچه سعي کرد و گردن کشيد، توري مزاحم مانع از آن شد که بتواند چيزي ببيند. آقاي ذال کلافه و عصبي به سراغ پنجرهي ديگر رفت که با فاصله از پنجرهي کذايي قرار داشت اما توري نداشت. آقاي ذال پايش را روي ميزي که پاي ديوار بود گذاشت و در حاليکه يک دستش را به دستگيرهي گردان پنجره گرفتهبود از پنجره به بيرون خم شد و با اضطراب ِمواجه شدن با حشرهاي کريه به سمت آن يکي پنجره نگاه کرد؛ اما چيزي نديد. گوش کرد، صدا هم قطع شده بود. بادقت گوش کرد، صدا بود، اما بهخاطر فاصله ضعيفتر بود. اطراف پنجره کاملا تميز بود. به سمت کرکرههاي ديوار همسايه نظري انداخت. کرکرههاي فلزي که حائل ساختمان آقاي زال و ساختمان همسايه بودند. بازهم چيزي نديد. بيشتر به جلو خم شد تا صدا را بهتر بشنود. ميزي که زير پاي آقاي ذال بود از زير پايش سرخورد، دستگيرهای که آقاي ذال دستش را به آن گرفته بود چرخيد و آقاي ذال با تمام وزنش به بيرون خم شد. در يک لحظهي بيتعادلي آقاي ذال برگهاي خشکي را ديد که روي کرکرهي ديوار همسايه ساييده ميشد و صدا ميکرد. اما ديگر دير شده بود، آقاي ذال با سر روي آسفالت گرم خيابان فرود آمد. گردن و جمجمهاش شکست و درجا مرد.
dastaane kootaahe jaalebi bood ...baa inke paaiaanesh bad bood kheili aadam oaziat nemikard
ReplyDeleteتوسط hiddensense
جالب بود. فقط تعبیر "کرکره ی دیوار همسایه" دقیقاً ما به ازای بیرونی چیزی رو که منظورته، نمی رسونه. البته برای من اینطور بود. روی یه معادل که تصویر رو سریعتر و بهتر بیاره تو ذهن فکر کن. چون کرکره ناخودآگاه ذهن رو می بره به سمت پنجره. بعد "کرکره ی دیوار" یه تصویری داره عین اینکه رو یه دیوار همون کرکره ی پنجره رو نصب کرده باشی.
ReplyDeleteگیر به ریزه کاری ها بود صرفاً
توسط hamid
خيلي بده كه يه تيم اينقدر مفتضحانه ببازه!
ReplyDeleteتسليت
توسط رود راوي