Saturday, September 24, 2005

بليط نيمه‏ها

بنا به عهد شنبه بعدازظهرها، امروز هم رفتم سينما. اين‏بار يک مهمون عزيز (نفردوم سمت چپ!) هم داشتم، که بار تنهايي فيلم ديدن رو از دوشم برداشت. فيلم بيد مجنون. ايده‏ي جالبي داشت. آدمي که مدت‏ها کور بوده، بينا مي‏شه و شروع مي‏کنه به ديدن. مي‏بينه و چشم و گوشش باز مي‏شه و کاردست خودش و خانواده‏اش مي‏ده. ايده جذابه اما اجراش مورد پسند من نيست. فضا زيادي پاستوريزه، کارپستالي و ترتميزه. علاوه بر اون هم زيادي احساساتي و سانتي‏مانتاله. موسيقي به کرات استفاده مي‏شه و چهره‏ي پرستويي با حلقه‏ي اشکي در چشمان هم اونقدر تکراري شده که ديگه جذابيتي نداره.
و اين بود نقد کوتاه ما از فيلم سينمايي بيد مجنون، تا شنبه‏اي ديگر و فيلمي ديگر و نقدي ديگر خدا نگهدار!

4 :

Anonymous said...

مدتهاست كه مي خوام در مورد بيد مجنون چيزي بنويسم اما طلسم شكسته نشده .سبك كار مجيدي و شيوه بيان داستان و نماهاي فيلم رو دوست دارم كه البته فكر ميكنم نقطه مقابل تو باشم در مورد اين فيلم. قالب جديد مبارك باشه .بنظر من هم تنوع چيز خوبي‌ست بخصوص براي وبلاگ هم براي خواننده هم براي نويسنده

Anonymous said...

منم این فیلم رو دیدم... فیلمهای قبلی مجیدی رو هم دیده بودم و خوشم اومده بود ... ولی نمی دونم من عوض شدم یا مجیدی ... چون از این یکی اصلا خوشم نیومد ... اگه دو سه صحنه بازی بسیار عالی پرستویی و چند نمای زیبا رو کنار بذارم ... دیگه فیلم هیچی نداشت ... موضوعش بسیار بد مطرح شده بود ... نتیجه گیری افتضاح بود...خیلی از اتفاقات فیلم بدون منطق و پیشینه ی قبلی اتفاق می افتاد ... در صورتی که فیلم اصلا از اون دست فیلمهایی که اتفاقات غیر منطقی درشون می افته، نبود ...

Anonymous said...

موضوعش جالب بود اما خيلي سطحي باهاش برخورد شده بود. عميق نبود ... در حاليكه جاي عميق تر شدن رو داشت.
خوشا به حالت اي روستايي! من شنبه ها تا شب كلاس دارم! برو با اين فراع بالي كه داري حال كن!

Anonymous said...

سلام ..
اولن قالب نو مبارك
دومن عكسي كه از خودت گذاشتي خياي وحشتناكه
سومن چه عجب من يه فيلمو جلوتر از شما ديدم
چهارمن با اين نقد، مجيدي رو له كردي كه !
پنجمن كامنت گذاشتن اينجا مثل هفت خوان رستمه ...