«به جاي وِرد خوندن بگير يک داستان بدرد بخور بخون. »
اينو به مامانم گفتم و مجله ي هفت رو به همراه عينکش به ش دادم. همچنان زير لب مشغول صلوات فرستادن بود. نگاهي به مجله انداخت و در حاليکه با سر اشاره مي کرد که خواهند خواند عينک و مجله رو کناري گذاشت و ورد خوندنشو ادامه داد.
اگه "عادت مي کنيم" رو خوندين و درگيرتون کرده اين شماره (شماره ي 14) مجله ي هفت رو از دست نديدن. مجيد اسلامي و رفقا حسابي پنبه ي عادت مي کنيم رو زدن.
تا پارسال خدا بود و روزه هم بود. امسال خدا نيست و روزه هم نيست.
پارسال روزه بود و گرسنگي بود. امسال روزه نيست و گيرهاي سه پيچ خانواده هست.
صدسالي مي شه که ما قراره از سنت به مدرنيته گذر کنيم و هنوز نکرديم. هنوز درزمينه ي ورود به مدرنتيه بحث مي کنيم و هنوز اردوي تحکيميها اسمش هست گذر به دموکراسي. اشتباه ما کجا بود؟ به نظر من اينجا بوده که بايد نه تنها از سنت که از مذهب هم گذر کنيم در حاليکه ما حداکثر تنها شجاعت عبور از سنت رو داشتيم و نه بيشتر.
روزها به جاي اينکه بشينم درس بخونم مي شينم با CMS ها ور مي رم. دانلود ميکنم، نصب مي کنم، سيخ مي کنم و اگر احيانا خوشم بياد سعي در فارسيدنش ميکنم. فرصتي رو که مي شد طي اون معادلات رو تموم کرد گذاشتم و E-xoops رو تا حدود زيادي فارسي کردم. با b2 به صورت نسبتا کاملي آشنا شدم و تعداد زيادي پرتال رو نصب و سيخکاري کردم. در نتيجه درس نمي خونم، وقت تلف مي کنم و حسابي خودمو عذاب مي دم.
Friday, October 15, 2004
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 :
Post Comment