بالاخره بعد از دوهفته فرصت کردم برم دنبال کاراي فارغ التحصيلي. هفته ي اول که با فوت شدن اون مرحوم گذشت و هفته ي دوم هم به اله سيت. برای فارغ التحصيلی يک برگه گرفتم که بايد سي تا امضا پاش بخوره! يه جدولي توش کشيده و از انبار دانشکده بگير تا آزمايشگها مايکرويو و FPGA که من اصلا گذرم به شون نيافتاده بايد امضاش بکنند. امروز موفق شدم 12 تا از امضاهاي دم دست ترشو بگيرم که تا اينجا براي خودش يک موفقيته عظيمه!
طي يک هفته در خبرگزاريه اله سيت، 68 صفحه ي HTML که همه به صورت دستي و بروشي کاملا گارگري (به خاطر وقت کم براي برنامه نويسي و عدم استفاده از يک CMS مناسب) تنظيم شده بود رو روي سايت فرستادم به علاوه ي 4 صفحه ي اصلي که مداوم در حال آپديت شدن بود و همچنين 8 تا آلبوم عکس با نزديک به 80-90 عکس که همه ي عکسها رو هم خودم تک تک با فوتوشاپ اديت و امضا مي کردم. درنتيجه حسابي مشغول بودم و بابت آپديت نکردن اينجا بهانه به اندازه ي کافي دارم! به عنوان اولين تجربه، کارجالب و آموزنده اي بود.
طراحي وب يا درس خوندن؟ کدوم رو انتخاب کنم؟ به اولي علاقه دارم و احساس مي کنم درش مي تونم موفق باشم و همچنين کار هم هست. دومي هم که برميگرده به عقده ي کذايي مدرک گرايي به همراه مقداري انگيزه ي کمال و اندکي شوق به تحصيل و آموختن. عاقلانه اينه که وقتم رو بينشون تقسيم کنم اما همونطور که همه مون مي دونيم عاقلانه رفتار کردن خيلي سخته در نتيجه من يک کشمکش دروني حاد (عجب اصطلاحي شد!) دارم که مثل خوره در انزوا روح را آهسته مي خورد و ميتراشد (ديگه حسابي شاهکار شد!)
Saturday, October 02, 2004
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 :
Post Comment