Saturday, December 31, 2005
اين يک يادداشت وقيحانه نيست.
آيا اينکه بگي «رفتار دخترها به نظر من سکسيه» معادل اينه که بگي «حرکاتشون دوستداشتنيه»؟ به نظر من که يکيه، هرچند که شخصا عبارت دوم رو بيشتر ميپسندم. البته مسلما منظورم از «رفتار دخترها» تمام اعمالشون نيست. که اگر بود من يک روانپريش زنجيري بودم! منظورم يک سري حرکات خاصه. اينم گويا نشد. مثلا يک حالت نشستن خاص. البته اينهم تا حدود زيادي نظر شخصيه. اينکه وقتي يک دختر «به حالت خاصي نشسته» دلت بخواد درآغوش بگيريش و ببوسيش حتي اگر بار اوليه که ميبينيش و چه بسا صورتش رو هم نميبيني! اين از اون حسهاي عجيب و غريبيه که براحتي نميشه توجيهي براش بافت. فقط ميتونم بگم در اون لحظه اون بشر رو به حد زيادي دوستداشتني يافتم و تو بخوني که سکسي يافتم! خوب البته من در اون لحظه چنين کاري نميکنم، که اگر کرده بودم بايد عنوان اين يادداشت رو ميذاشتم «ماجراي روزي که دختري من را گاز گرفت و با لنگهي کفش بر فرق سرم کوبيد!»
Monday, December 26, 2005
نهايت مينيماليسم در BrainF*ck

ناراحت نشو، BrainF*ck فحش نيست بلکه اسم يک زبون برنامهنويسي فوقالعاده صرفجويانه است. اين زبان برنامهنويسي فقط و فقط 8 تا دستور داره که اين هشتا دستور هم توسط اين هشت کاراکتر < > + - . , ] [ نوشته ميشن، تموم شد، من تمام دستورات اين زبون برنامهنويسي رو براتون نوشتم! حالا برين مختونو به f*ck بدين و با اين زبون کدنويسي کنين!
Cmd Effect Equivalent in C
--- ------ ---------------
+ Increases element under pointer array[p]++;
- Decrases element under pointer array[p]--;
> Increases pointer p++;
< Decreases pointer p--;
[ Starts loop, counter under pointer while(array[p]) {
] Indicates end of loop }
. Outputs ASCII code under pointer putchar(array[p]);
, Reads char and stores ASCII under ptr array[p]=getchar();
هشتا دستور اساسي داريم و بقيه دستورات توسط همين هشت تا ساخته ميشن، مثلا براي حلقه فقط يک دستور داريم، حالا اگر بخواين، دستور if رو داشته باشيد، If يک حلقه است که يکبار يا هيچبار اجرا ميشه و بهمين ترتيب با کلي فکر کردن ميشه بقيهي دستورات رو با همين هشت تا ساخت (البته کلي فکري که بقيه کردن!)
مبدع اين زبون براش يک کامپايلر نوشته که تنها
حالا چرا اينا رو گفتم فقط محض ذوق زدگي، من هنوز توي کفام از ذهن بعضي جونورا چه چيزايي درمياد! به نظر من اوج خلاقيت و هوشمندي در اينجور کارهاي فشرده سازيه،..
اِ اِ زبوني که فقط هشت تادستور داره، ياللعجب!..!!!
[+] اطلاعات بيشتر در ويکيپديا
[+] کامپايلر BrainF*ck به زبان PHP
Friday, December 23, 2005
آز
اينجا آزمايشگاه است. آزمايشگاه يکي از دروس مهندسي برق. برخي از دانشجويان روپوشهاي سفيدي دارند. مدرس نيز روپوش سفيدي دارد و در بين دانشجويان بُر خورده است. مدرس در بين گروهها ميچرخد به سوالات پاسخ ميدهد و گاهي سوالي ميپرسد. مدار بعضي گروهها را بررسي ميکند . نتايج را چک ميکند، دکمههاي اسکوپها و مولدهاي شکلموجها را تنظيم ميکند. با گروهي شوخي ميکند و به گروهي ديگر تذکر ميدهد، نه، تذکر نميدهد. سعي ميکند به خاطيان اخم کند درحاليکه نميتواند جلوي خندهاش را بگيرد. زماني که با کسي کاري ندارد در طول کلاس قدم ميزند. مي رود و بر ميگردد. پاهايش که از قدم زدن به درد آمد، پشت ميزش مينشيند، با ورقهاي روي ميزش بازي ميکند. «به اين دوتا آ مي دم، به اون سه تا دختر هم که مدام ميخندن و هيچوقت جواب نميگيرن C مي دم، به اوندوتا آذری هم B منفي ميدم» تا اينکه دانشجويي صدايش مي کند. برگهي ارزشيابياي که خودش درست کردهاست برميگرداند تا کسي نبيند و به جمع دانشجويان بازميگردد. گاهي از اشتباهات دانشجويان خندهاش ميگيرد و گاهي هم عصباني ميشود.
اولين تجربهي تدريسش است و از اين تجربه راضي است.
اولين تجربهي تدريسش است و از اين تجربه راضي است.
Sunday, December 18, 2005
Webinar
1. کار درست رو تو کردي رفيق. اينجا بموني که چي. دارم يک Webinar که از Mathwork دانلودکردم تماشا ميکنم، واي خداي من چهکار ميکنند اينا. يک instrument يک کارت Daq و يک MATLAB، همه کار ميشه کرد. حالا ما اينجا چي داريم؟ فقط يک مطلب اونم crack شده. هي... آمار و احتمال و معادلات و مدار يک بخون تا راهت بدت به دانشگاه که دوباره بشيني باز به خوندن، اينبار همونها با يک پسوند پيشرفته يا فرکانس بالا. رياضي مهندسي پيشرفته، مدارهاي فرکانس بالا. آره رفيق کار درست رو تو کردي. منهم اگه سي و دو مليون رو داشتم حتما ميرفتم concordia. با وضع حقوق فعليم چند سال بايد کار کنم تا 32 مليون جور کنم؟
2. اگر مثل من از خوندن کتاب تاکسینوشتها لذت بردی، وبلاگ ناصر غیاثی رو از دست نده، اونجا هم تاکسینوشتهای خوبی پیدا میشه.
3. این مطلب (البته نه MATLAB!) منتسب به دکتر سروش، برای تولد 60 سالگیش هم خوندنیه.
2. اگر مثل من از خوندن کتاب تاکسینوشتها لذت بردی، وبلاگ ناصر غیاثی رو از دست نده، اونجا هم تاکسینوشتهای خوبی پیدا میشه.
3. این مطلب (البته نه MATLAB!) منتسب به دکتر سروش، برای تولد 60 سالگیش هم خوندنیه.
Thursday, December 15, 2005
ژانويه 79

اين تصوير وقتي بيشتر تکون دهندهاست که به سرنوشت اين انقلابي هاي خوشحال فکر ميکنم، کسايي که يا به عنوان مجاهد و کمونيست اعدام شدن يا اينکه مجبور به فرار و الآن در يک گوشهي دنيا مشغول نشخوار خاطرات شيرين «انقلاب» هستند.
جرج برنارد شاو:
« انقلابها هيچ گاه بار استبداد را سبك نكردهاند بلكه بار را از شانهاي به شانه ديگر منتقل كردهاند. »
[ عکس از اينجا ]
Sunday, December 11, 2005
Wednesday, December 07, 2005
?
او کيست که از درون من به بیرون مینگرد؟
بعد از اين همه سال هنوز جواب چنین سوال سادهای رو نمیدونم. مشکل از منه يا شما هم چنين مشکلی داريد؟
بعد از اين همه سال هنوز جواب چنین سوال سادهای رو نمیدونم. مشکل از منه يا شما هم چنين مشکلی داريد؟
Tuesday, December 06, 2005
1،2،3 و يک افسوس
1. به پسرشجاع تبريک ميگم، اينجا رو بخونيد. يکي از وبلاگهاي برگزيدهي هياتداوران و برندهي صدو خوردهاي ساعت اکانت اينترنت! مثلا ميخواستم سه ماه مونده تا کنکور اينترنت رو کلا ترک کنم، اما از قرار اينترنت منو ترک نميکنه!
2. Finding Perspolise's Jozve Project : FPJS پروژه به اين دشواري تا بحال نداشتم، بعد از دو سه هفته پرسوجو هنوز موفق نشدم جزوات کنکور اين موسسه رو بدست بيارم. اين داده به اون، اون داده به اين، خود موسسه نداره ياناقص داره، کتابش رو بايد سفارش داد... حکايتي است. بيخيال، از اين تيزبازيا به من نيومده، همين کتابهاي موجود رو فرصت کنم بخونم شاهکار کردم!
3. عزيزان خوانندهاي که سوال دارن، لطفا موقعي که کامنت ميذارن يا ايميل بذارن يا آدرس وبلاگشون رو تا بشه جوابشون رو داد، مثلا من چه جوري جواب آقا رضا رو بدم که: اون عکسهاي پشت سرمون در مطلب قبلي پرينت وبلاگهامونه و يا به خوانندهاي که اسشمو يادم رفته و پرسيده بود بگم:ديويدي با DVD ROM نگاه ميکنم. آره با ديويدي رام و نرم افزار Power DVD که ازش راضي نيستم و اگه کسي بهترشو سراغداره لطفا معرفي کنه. ديگه اينکه، کيفيت تصوير در DVD بسيار بهتر از DivXه.
4. افسوس بزرگی که، يک هفتهاي هست که ميخورم: اي کاش درگيري کار و کنکور نبود و ميتونستم فعال و مثبت در جريان نمايشگاه الهسيت شرکت کنم و حداقل دستي به سروگوش مشهديهاداتکام بکشم. افسو...س. باشه براي سال بعد.
2. Finding Perspolise's Jozve Project : FPJS پروژه به اين دشواري تا بحال نداشتم، بعد از دو سه هفته پرسوجو هنوز موفق نشدم جزوات کنکور اين موسسه رو بدست بيارم. اين داده به اون، اون داده به اين، خود موسسه نداره ياناقص داره، کتابش رو بايد سفارش داد... حکايتي است. بيخيال، از اين تيزبازيا به من نيومده، همين کتابهاي موجود رو فرصت کنم بخونم شاهکار کردم!
3. عزيزان خوانندهاي که سوال دارن، لطفا موقعي که کامنت ميذارن يا ايميل بذارن يا آدرس وبلاگشون رو تا بشه جوابشون رو داد، مثلا من چه جوري جواب آقا رضا رو بدم که: اون عکسهاي پشت سرمون در مطلب قبلي پرينت وبلاگهامونه و يا به خوانندهاي که اسشمو يادم رفته و پرسيده بود بگم:ديويدي با DVD ROM نگاه ميکنم. آره با ديويدي رام و نرم افزار Power DVD که ازش راضي نيستم و اگه کسي بهترشو سراغداره لطفا معرفي کنه. ديگه اينکه، کيفيت تصوير در DVD بسيار بهتر از DivXه.
4. افسوس بزرگی که، يک هفتهاي هست که ميخورم: اي کاش درگيري کار و کنکور نبود و ميتونستم فعال و مثبت در جريان نمايشگاه الهسيت شرکت کنم و حداقل دستي به سروگوش مشهديهاداتکام بکشم. افسو...س. باشه براي سال بعد.
Saturday, December 03, 2005
عکس يادگاري با وبلاگ

چرا کسي نميياد؟ ايميلام به دستشون نرسيده. لعنت به اين جيميل. ساعت 5و ربع شد. مگه اينا نميخوان همايش برگزار کنن؟ چرا کسي نيست؟ بچه ها هم نيومدن. يعني جيميل قالم گذاشته؟ ديوارنوشتهها! از کي من دنبال اين بشر هستم. دو سه سالي هست آشنايي وبلاگي داريم. دو سه سالي هم همدانشکدهاي اما اولين باره که ميبينمش! سلام عليرضا! سلام بامداد! سلام سيامک! لعنتم به جيميل رو پس ميگيرم. آقای مجری آدامستو دربیار. خودت حساب کن، وارد يک سايت بشي و روي تماس با ما کليک کني، درجواب بهت بگه چنين صفحهاي وجود نداره. مشهديهاداتکام همينجورياست غرفههاي انجمن هم همينجورياست. توي اکثرشون کسي نيست تا بهت بگه چه خبره؟! انگار اشتباهي وارد شدي! چنين غرفهاي وجود ندارد. سلام بهار! اين آقاي مادرشاهي صحبتکردنش خيلي از وبلاگنوشتنش بهتره. بهرنگ اگه کمتر بگه «خُب!» صحبتش هم به خوبيه وبلاگنوشتنشه. اين فياضيه؟ واقعا آدم نازنينه! تازه از تهران راه افتاده. حيف شد که نرسيد. ديروز با دوتا خواهر نازنين ساعتي رو گذروندم. امروز با سه تادوست بلاگر چاي ميخوريم.
هدف «دور هم جمع شدن» بود، ما هم «دور هم جمع شديم»
و
بد نگذشت. همين ما رابس.
Thursday, December 01, 2005
Al Pacino

مگر ميشه مقاومت کرد؟ ديويدي چهارتا فيلم معرکهي آل پاچينو رو داشته باشي و بشيني درس بخوني؟ مسلما نميشه. پس:
اول Carlito's Way رو ديدم. پاچينو يک گانگستر حرفهايه که قرار بوده سي سال زنداني بکشه اما بعد از پنج سال به کمک وکيلش که نقششو «شون پن» بازي ميکنه، عفو ميگيره، مياد بيرون، تصميم ميگيره آدم باشه و با کمي پول دست و پا کردن، موسسهي کرايهي ماشين در باهاما راه بندازه، اما... اما مگر ميشه گانگستر حرفهاي باشي و بشيني درس بخوني.. ببخشيد... خلاف نکني؟ از طريق وکيلش و ساير اطرافيان دوباره دستهاش آلوده ميشه و ... کارگرداني فيلم کار ِ يک حرفهايه،
خلاصه که به قول کارليتو وقتي به معشوقهاش در بارهي علت کمک به وکيل فاسدش توضيح ميداد:
It's who I am Gail, it's what I am. Right or wrong, I can't change that.
نميشه تغييرش داد، همينه که هست!
* بعضی وقتا توی ذهنم، اسمای غیرمشابه همینجوری الکی با هم قاطی میشن!