دلايلي براي راي ندادن1. انتخابات آزاد نيست. زنها و کانديداهاي اپوزوسيون رد صلاحيت شدهاند. من در انتخاباب غير آزاد با گزينههاي دستچين شده شرکت نميکنم.
2. در نظام و ساختار فعلي، رئيس جمهور قدرتي ندارد. تغيير آن تنها يکسري از کارمندان و مديران ارشد را جابجا ميکند. من کارمند يا مدير ارشد هيچ نهاد و ارگاني نيستم که نگران آيندهي شغلي خودم باشم و درنتيجه در انتخابات شرکت کنم.
3. اگر اين ترس وجود دارد که با شرکت نکردن من در انتخابات نظاميها و رانتخواران حرفهاي رئيس جمهور شوند، در مقابل مطمئنم که با راي ندادن من اينها از صحنه حذف نشده و تبديل به شهروند عادي نميشوند بلکه در نهادهاي انتصابي، مجمع تشخيص و سپاه و صدا و سيما و امثالهم همچنان درقدرت ميمانند.
4. نظام به راي من احتياج دارد. تبليغات سهمگين نظام در رسانههايش اينرا به من ميگويد. من دوست ندارم نظام را خوشحال کنم. از تصور لبخند برادر بسيجي هنگامي که نام مرا صدا ميزند و شناسنامهام را تحويلام ميدهد چندشم ميشود.
5. دموکراسي خواهي و پيگيري حقوق بشر، در ميان مردم در حال رشد و نهادينه شدن است و نيازي به سياسي شدن و دخالت در قدرت ندارد. سياسي کردن آن، تنها سرعتش را ميگيرد و مانند دورهي خاتمي موجبات دلسردي را فراهم ميآورد (
مصاحبهي دکتر سروش با روز را بخوانيد.)
6. آدمهاي شناخته شدهاي که طرز فکرشان را ميپسندم، انتخابات را تحريم کردهاند، کساني مثل اکبرگنجي، عباس معروفي، سيمين بهبهاني، بنيصدر، نيما راشدان... و همچنين دفتر تحکيم وحدت.
وسوسهاي به نام معينمعين ساده و صادق به نظر مياد. معين وبلاگ مينويسه (اين براي شخص من نکتهي مهميه!)، معين حرفها و شعارهاي تند و تيزي راجع به قانون اساسي، رهبري و نهادهاي انتصابي ميزنه. خيلي از جووناي بلاگر ميخوان به معين راي بدن. معين يعني چالشهاي سياسي زياد و هرچند روز يک بحران و اين هيجان انگيزه.
جمعبنديعقلام ميگه در انتخابات شرکت نکنم، دلم ميگه به معين راي بدم. چهکنم؟